نوشتن کتابم

کتاب‌ها زندگی‌های مکتوبن و اینجا کتاب منه.

مامان‌بزرگ فندق (انواع خانم‌های مسن 1)

یه خانومی هست که گمونم کمی از مامان من بزرگ‌تر باشه. چهره مهربونی داره که یک صدای فوق‌العاده دلنشین همراهیش می‌کنه. یه بار اومد بهم گفت که دستمال مرطوب می‌خواد. رفتم بهش دستمال مرطوب پاک‌کننده آرایش بدم که گفت نه از این‌ها نه. برای توله می‌خوام. چون اون موقع اوایل کارم بود یکم نگاهش کردم. صداش برام واضح نبود و فکر کردم اشتباه شنیدم. تکرار کرد: از این‌ها که بچه باهاش پاک می‌کنن، برای توله می‌خوام.

بعد یادم اومد که دستمال مرطوب بچه رو برای پاک کردن سگ‌های خونگی هم به کار می‌برن. ازش بخاطر گیج بودنم معذرت خواستم ولی اون فقط با مهربونی جوابم رو داد. انگار یکم خجل بود، چون بعدش شروع کرد به توضیح دادن که این توله رو به دخترش هدیه دادن و حالا دیگه درگیرش شدن و مجبورن مراقبش باشن. من با ذوق گفتم: آخی! بچه است؟ چه خوب من انقدر دوست دارم! کجاست، می‌شه ببینمش؟

گفتش که یک بار آوردتش تا داروخونه ولی بیرون بوده. خانم‌ها و آقایون مسن معمولاً خوششون می‌یاد که برای ما حرف بزنن، مخصوصاً وقتی می‌خوان دق و دلیشون رو بخاطر قیمت‌های بالا سر کسی خالی کنن، ولی بین من و این خانم یه ارتباط متفاوتی شکل گرفت. انگار اینکه من هم توله‌شون رو ندیده دوست داشتم، باعث شد باهام راحت باشه. شاید هم یاد دخترش می‌افته! خلاصه، هروقت می‌خواد بیاد برای توله‌شون فندق، دستمال مرطوب یا زیرانداز بچه بگیره، دنبال من می‌گرده. باهم سلام و علیک می‌کنیم و من احوال جناب فندق رو می‌پرسم! ایشون هم برام می‌گه که وروجک و مهربونه، هرچند که زحمتش زیاده!

+عکس یه دسته‌گلیه که مدتی پیش برای دوستم گرفته بودم. سعی کردم شبیه یه دسته‌گلی بشه که توی اینترنت دیدم که با الهام از شب پرستاره ون‌گوک ساخته بودن.

+ این‌جا رو به دوست‌هاتون معرفی کنید ثواب داره. :))

االبته بعضی خانوم‌های مسن هم زیاده روی می‌کنن دیگه و انگار می‌تونن از عالم و آدم غر بزنن و ما هم باید همون بچه مهربون باقی‌بمونیم و به حرف‌هاشون گوش کنیم...

 

+ یه سوال بپرسم؟

چطور عکس رو گذاشتید و کنارش چیز نوشتید؟ من هرکاری می‌کنم کنار عکسه فقط یه خط مطلب میاد و مثل مال شما کل کنارش رو پر نمی‌کنه... -امیدوارم خوب توضیح داده باشم:دی-

آره خیلی پیش می‌یاد. هم خانم‌ها و هم آقایون. 

 + دو تا سوال بپرس. صد تا اصلا! :)) 
وقتی روی ایکن عکس توی متن کلیک میکنی، جایی که ادرس عکس رو میزنی، یه سری گزینه و این‌ها داره، اخرینش چینشه. اونجا میزنم سمت چپ یا راست. اگه پیداش نکردی بگو یجور دیگه بگم.

اتفاقا خیلی خوب گفتی، بلد شدم*-*

خیلی‌ممنون~~

خواهش می‌کنم، خوشحالم. ^^

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
(همیشه) در تلاش برای نوشتن داستان خودم (و تا ابد.)
این کتاب هم مثل هر کتاب دیگه‌ای فصل‌بندی داره. فصل‌هاش رو یکم پایین‌تر توی همین ستون می‌بینید.

+بله، همون مدیِ بلاگفا و میهن‌بلاگم، اگه کسی هنوز یادشه.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان