نوشتن کتابم

کتاب‌ها زندگی‌های مکتوبن و اینجا کتاب منه.

بطری‌ها و کارتن‌های رنگی قفسه‌های قسمت پوست و مو (روتین پوستی)

بخاطر اینکه من هنوز روپوش هماهنگی با بقیه کارکنان داروخونه ندارم، مشتری‌ها نگاه چپی بهم می‌کنن و می‌پرسن: امروز کارشناستون نیست؟

که من جواب می‌دم: منم.

- ولی قبلاً یکی دیگه بود...

- همه‌مون هستیم! یک آموزش رو دیدیم.

ولی بهرحال معمولاً حرف من رو گوش نمی‌کنن و می‌رن که وقتی برگردن که روپوش‌پوش‌ها هستن!:)))

آموزشی که بهم دادن، چندان عمیق نیست، ولی اونقدری هست که متوجه بشم فرق و کاربرد هرکدوم از این محصولات چیه، و هرکسی برای بهتر شدن پوست و موش باید از چه محصولاتی استفاده کنه. دکتر پوستی که توی ساختمون ما مطب داره و نسخه‌هاش مدام برامون می‌یاد هم همیشه محصولاتی که ما معرفی می‌کنیم رو برای مریض‌هاش می‌نویسه، درواقع اگه مشکلتون خاص یا هورمونی نیست و صرفاٌ برای بهبود پوستتون می‌خواید به پزشک مراجعه کنید، من می‌تونم کارتون رو راه بندازم.

فایده‌ای هم دارن؟

صادقانه نمی‌دونم. یک محصول ثابت رو مامان و خواهر من استفاده کردن و مامانم کاملاً ناراضی و خواهرم به شدت راضی بود. بنابراین گمونم به هر شخصی برمی‌گرده. فکر می‌کنم بعد از چندبار امتحان و خطا باید محصولاتی که لازم دارید و باهاش راحتید و جواب گرفتید رو تمدید کنید. جواب گرفتن از محصولات پوستی ابداً با یک ماه و دوماه امکان نداره. حداقل حداقل باید سه تا شش ماه مداوم و مرتب مصرف بشن. و به حد خاصی از صرف هزینه مالی رو طلب می‌کنن.

این پست رو می‌نویسم چون خودم قبل از این کار مدام بین این اسامی عجیب و غریب گم می‌شدم و نمی‌فهمیدم فرق و کاربردشون چیه.

این شما و این اندک دانسته من.

نوع پوست:

اولین کاری که باید بکنید اینه که بدونید نوع پوستتون چیه. تو اینترنت یه تستی هست که معمولاً برای تشخیص می‌گن و اینه که باید پوستتون رو بشورید و بهش دست نزنید و اگه تا یک ساعت بعد چرب بود چربه و اگه خشک بود خشکه و این‌ها. ولی به طور خلاصه،

چرب: جوش می‌زنید (چه زیرپوستی چه تک‌تک و التهابی، چه همیشه چه گهگدار) منافذ پوستتون بازه (نقاط تیره ریز معمولاً اطراف بینی) و/یا جاهایی از پوستتون برق می‌زنه. 

خشک و/یا حساس: احساس کشیدگی و خارش دارید، اصلاً جوش نمی‌زنید، گاهی قرمزی دارید، پوسته‌پوسته می‌شید.

نرمال: نه جوش می‌زنید نه خشکید. شما خیلی خیلی کمیابید و باید برید توی موزه. جدی می‌گم!:)))

مختلط: هم جوش می‌زنید و هم ممکنه پوسته‌پوسته بشید. البته این ممکنه برای پوست‌های چرب دهیدراته (دچار کم‌آبی) هم پیش بیاد. در هرحال بیشتر محصولات پوست چرب و مختلط یکسانه، فقط باید برای قسمت‌های خشک بیشتر از اون‌ها آبرسان استفاده کنید.

نود درصد افرادی که من در اطرافم و داروخونه می‌بینم پوست چرب و مختلط دارن. ده درصد خشک و حساس. یادتون باشه که اولویت با جوش و منافذه و مهم نیست چقدر احساس خشکی می‌کنید، شما حتماً باید از محصولات پوست چرب و مختلط استفاده کنید. محصولات پوست خشک چربن و باعث تشدید علائمتون می‌شن.

**نکته: پوست آقایون و پسرها همگی چربه.

روتین پوستی:

سه مرحله مهم روتین پوستی شامل بهداشت، مراقبت و درمان می‌شه. 

بهداشت: هرکسی باید مرتب صورتش رو بشوره. روزی یک تا دوبار. اگه روزی یک بار می‌شورید، ترجیحاً شب قبل از خواب یا بعد از برگشتن به خونه باشه. شوینده‌های صورت انواع مختلفی دارن. مثل ژل، فوم، پن و میسلار واتر. (هرکدوم رو جلوتر معرفی می‌کنم.)

**نکته: هرهفته شستن روبالشی و حوله دستی هم خیلی مهمه. بعد از شست‌وشو حوله رو روی پوست نکشید و تپ‌تپ با ضربه‌های آروم صورتتون رو خشک کنید. 

مراقبت: مهم‌ترین محصول مراقبت، ضدآفتابه که حتماً باید استفاده بشه. جلوگیری می‌کنه از ایجاد چروک، لک و حتی جوش. آفتاب‌سوخته نشدن هم که دیگه واضحه.

درمان: شامل محصولاتی می‌شه که برای رفع کمبودهای پوست استفاده می‌کنیم که مهم‌ترینشون آبرسانه. 

این سه تا محصول شوینده، آبرسان و ضدآفتاب یه روتین پوستی ساده، کامل و حتی بیشتر اوقات کافی و مهم‌تر از همه واجبه. هرکسی برای اینکه پوستش در شکل سالمی باشه باید ازشون استفاده کنه. ترتیبشون هم اینطوریه که ضدآفتاب برای وقتی که در معرض آفتاب هستید یا مدت زیادی جلوی مانیتور می‌شینید. نیم ساعت قبل از بیرون رفتن بزنید. معمولا spf حدود سی تا پنجاه‌درصده. Spf میزان مراقبتیه که ضد آفتاب از پوست شما می‌کنه. معمولا پنجاه درصدن که در این صورت هر ۴ساعت یکبار اگه هنوز زیر آفتاب هستید باید تمدید بشه. برای بهتر نشستن ضدآفتاب روی صورت، توصیه می‌شه که بیست دقیقه قبل از ضدآفتاب، آبرسان بزنید. شوینده روزی یک تا دوبار. (وقت حموم هم از صورتتون رو با شوینده مخصوص صورتتون بشورید.) آبرسان بعد از شست‌وشو و هربار که احساس خشکی کردید، محدودیت نداره.

محصولات بیشتر رو پایین‌تر معرفی می‌کنم.

توان مالی:

رنج قیمتی محصولات پوستی توی بازار خیلی زیاد و متنوعه. کدوم بهتره؟ صادقانه بیشتر مواقع هرچی گرون‌تره بهتره ولی خب گاهی اوقات قیمت دوبرابره ولی فقط سی درصد بهتره. بهرحال، هر محصولی که به پوستتون می‌سازه خوب و مفیده، مهم نیست ارزون یا گرون باشه. برند و محصولاتی که قیمتشون براتون مناسبه رو امتحان کنید و ببینید کدومشون بهتون می‌سازه. 

معرفی محصولات:

**نکته مهم: روی همه این محصولات نوشته برای چه پوستی هستن، محصول مناسب پوست خودتون رو تهیه کنید.

میسلار واتر: پاک‌کننده آرایشه. فرقش با بقیه شوینده‌ها اینه که آبکشی لازم نداره. پد یا پنبه رو بهش آغشته می‌کنید و روی صورتتون می‌کشید.

فوم و ژل شوینده صورت: ژل که به شکل ژله، فوم به صورت کف می‌یاد بیرون. فرقی ندارن. استفاده‌شون یکیه و آبکشی لازم دارن. فوم یکم ملایم‌تره و ژل یکم عمیق‌تر تمیز می‌کنه.

پن: شوینده‌ایه که شکل صابونه ولی مواد صابونی نداره. خوبی پن اینه که ماندگاریش خیلی بیشتره. مثلاً ژل دوماهه تموم می‌شه ولی پن ممکنه چهار ماه هم بمونه یا حتی بیشتر. قیمتش هم معمولاً از ژل و فوم کمتره.

ضدآفتاب رنگی و بی‌رنگ: فرقی ندارن. فقط لازمه که از یکیشون استفاده کنید و سلیقه‌ایه. اگه از بی‌رنگ استفاده می‌کنید می‌تونید روش کرم پودر بزنید. رنگی‌ها ممکنه اگه روی صورت زیاد بمونن باعث ترشح بیشتر غدد چربی بشن ولی چون بهرحال باید شب‌ها بشوریدش مسئله‌ای نداره.

ضد آفتاب دو نوع شیمیایی و فیزیکال داره. فیزیکال بهتره ولی توی بازار ایران الان پیدا نمی‌کنید و اگه پیدا کنید خیلی گرونه. فیزیکال مثل یه لایه مراقبتی روی پوست شماست ولی شیمیایی با واکنش شیمیایی از پوستتون مراقبت می‌کنه.

آبرسان و مرطوب‌کننده: فرقشون اینه که آبرسان سریع‌تر جذب می‌شه و آب لایه میانی پوست رو تامین می‌کنه، ولی مرطوب‌کننده روی پوست رو نرم می‌کنه و چرب‌تره و برای پوست‌های چرب ممکنه باعث جوش بشه. آبرسان اثر بیشتر و طولانی‌تری داره.

کرم دست: دست‌ها معمولاً خشک‌تر از صورت هستند چون بیشتر در معرض آب و شست‌وشوان. برای همین، کرم‌هایی که برای دست و بدن داریم از کرم‌های صورت جدان. زدن آبرسان به دست ضرری نداره، ولی از نظر مالی به صرفه نیست و ضمن اینکه چربی مورد نیاز دست رو هم تامین نمی‌کنه پس بهتره که کرم دستتون رو جدا بخرید. بعضی کرم‌های دست خاصیت ضدچروک یا روشن‌کنندگی هم دارن. اگه دستتون خیلی خشکه می‌تونید از پن پوست خشک یا صابون گلیسرینه برای شستن دست‌هاتون استفاده کنید.

کرم دور چشم: کرم‌های دور چشم خواص مختلفی دارن. ضدتیرگی، ضدچروک، ضدپُف. گاهی هم همگی باهم توی یه کرم هستن. کرم دور چشم رو از 25 سال به بالا توصیه می‌کنیم. تا حدودهای چهل، کرم‌های دور چشم آبرسان و سبک‌تر بهتره و استفاده‌شون برای جلوگیری از ایجاد چین و چروکه و کرم‌های قوی‌تر برای سن چهل به بالاست که خاصیت درمانی داره.

ضدچروک و لیفتینگ: تنوع زیادی دارن و جزو مراحل پیشرفته!!! روتین پوستی حساب می‌شن. اسمشون هم که روشونه، ضدچروکن. کرم شب و روز که ممکنه شنیده باشید، ضدچروکن.

ویتامین سی، هیالورونیک اسید، رتینول: معمولاً به صورت سرم هستن ولی کرم هم دارن. سرم حالت مایع داره و جذبش سریع‌تره و گرون‌تر هم هست. ویتامین سی خاصیت ضدلک و شفاف‌کنندگی داره. هیالورونیک اسید، ضدچروک و آبرسانه و رتینول هم خاصیت ضدچروک و جوانسازی داره. کلاً این‌ها معمولاً اسیدی هستن و برای پوست‌های حساس خوب نیستند. به نظر من اگه جوونید پوستتون لک یا چروک خاصی نداره سراغشون نرید، فقط آبرسان و ضدآفتابتون رو همیشه بزنید و مشکلی پیش نمی‌یاد.

**نکته: کرم‌های روشن‌کننده و ضدلک و سرم‌های ویتامین سی، باید شب استفاده بشن چون معمولاً به نور حساسن. 

**فرق سرم و کرم: سرم جذب و تاثیر بیشتری داره. به شکل مایع است و معمولاً با قطره‌چکون مستقیم روی پوست استفاده می‌شه. 

ب‌ب‌کرم: کرمیه که هم رنگ داره، هم آبرسانه هم spf کمی داره. (یعنی یه خاصیت ضدآفتاب کمی داره.) ولی اگه به جاش یه آبرسان خوب و یه ضدآفتاب خوب بزنید خیلی بهتره. 

روشن‌کننده و ضدلک: هم شوینده هست هم کرم و سرم. گاهی ویتامین سی دارن گاهی نه. افرادی که می‌خوان چهره روشن‌تری داشته باشن یا کرم روشن‌کننده می‌برن یا از شوینده‌های روشن‌کننده که مناسب همه انواع پوست هستن برای شست‌وشوی روزانه‌شون استفاده می‌کنن. کرم‌های روشن‌کننده‌ای هم هست برای کشاله ران و زیربغل و پوست بدن که تیره‌تره.

**نکته: محصولاتی که ویتامین سی دارن یا سفیدکننده‌ان یا مخصوص پوست خودتون نیستن ممکنه باعث حساسیت یا جوش بشن، اگه پوستتون واکنش داد مصرف رو قطع کنید. از چندتا محصول اسیدی همزمان استفاده نکنید.

شیر پاک‌کن: یه پاک‌کننده آرایش غلیظ و چربه. با پنبه و یا پد استفاده می‌شه و خوب پاک می‌کنه ولی چون چربه بعدش باید صورتتون رو بشورید و تونر استفاده کنید تا جوش نزنید. 

تونر/تونیک: حتماً شده که صورتتون رو بشورید و با پاک شدن ریمل زیر چشمتون به مشکل بخورید. شوینده بخش زیادی از صورت رو تمیز می‌کنه ولی باز هم یک سری مواد یا گرد و خاک روی پوست می‌مونه. تونر عمیق‌تر تمیز می‌کنه و یکسری ویتامین و مواد مفید برای پوست هم داره. تونر مخصوص پوست چرب به کنترل چربی و جوش کمک می‌کنه و منافذ رو می‌بنده یا تونرهایی با خاصیت سفیدکننده و ضدلک هم داریم. با پنیه یا پد روی صورت می‌کشیدش و بعدش نیاز به آبکشی نداره. جاش توی روتین پوستی، بعد از شوینده و قبل از آبرسانه.

شوینده/تونر دوفاز چشم و لب: دوفاز یعنی دولایه مایع دارن که جدا از همه و قبل از استفاده باید تکونش بدید تا یکی بشن. (اسباب‌بازی باحالیه:)) برای پاک کردن آرایش چشم و لب استفاده می‌شن. مخصوصاً 24ساعته‌ها. 

**نکته: هر محصول دوفازی چربه.

ضدجوش و لایه‌بردار: کرم‌های ضدجوش انواع مختلفی دارن. بعضی‌ها چربی پوست رو کنترل و کم می‌کنن که کمتر جوش بزنید. بعضی‌ها برای اینن که روی جوش بزنید تا جوش زودتر خوب بشه. بعضی‌ها هم لایه‌بردار هستن که لایه سلول‌های مرده روی پوست رو می‌بره و باعث می‌شه جای جوش‌ها از بین برن. یا لکه‌های پوستی کمرنگ بشن و برن. لایه‌بردارها به شکل ژل و کرم هستن و به روشنی و بی‌لک و صاف و شفاف شدن پوست کمک می‌کنن، ولی مصرفشون باید به اندازه باشه وگرنه پوستتون نازک و حساس می‌شه و آسیب می‌بینه. همیشه روی محصول نوشته که چطور باید استفاده بشه.

**نکته: اینجور کرم‌ها (لایه بردار، ضدلک، روشن‌کننده) رو هفته‌های اول کمتر استفاده می‌کنن و بعد اگه به پوست ساخت مقدار مصرف رو بیشتر می‌کنن. 

کرم ترمیم‌کننده: روی زخم‌هایی که دیگه ترشح ندارن استفاده می‌شه تا زخم بهتر خوب بشه و جاش بره و نمونه. برای زخم‌های قدیمی هم کاربرد داره ولی کمتر از زخم تازه. دوره درمانش مهمه و باید حداقل سه ماه بشه. 

اسکراب: برای لایه‌برداری استفاده می‌شه. پوست‌های چرب هفته‌ای یک تا دوبار و پوست‌های خشک و نرمال دو هفته یک‌بار هم خوبه. آخر حموم به صورت دورانی روی پوست ماساژش بدید. توش دونه‌های ریزی داره که باعث لایه‌برداری پوست می‌شه. برای بستن منافذ، از بین رفتن نقاط سیاه بینی و از بین رفتن جای جوش خوبه. دفعات اول استفاده ممکنه یک سری جوش‌های زیر پوستی بزنید ولی با تداوم استفاده از بین می‌رن. 

ماسک ورقه‌ای: من همیشه به مشتری‌ها می‌گم که روتین پوستی معمول غذای پوسته که هرروز باید بخوره، و این ماسک‌های ورقه‌ای مثل اینه که پوستت رو ببری رستوران. ماسک‌های صورت به شکل تیوپی هم هستن که به‌صرفه‌ترن. خاصیت‌های مختلفی مثل روشن‌کنندگی، آبرسانی، ضدچروک، ضدجوش و ضدلک دارن. اینکه برای درمان پوستتون از ماسک استفاده کنید یا محصولات دیگه، انتخاب خودتونه که ببینید با کدوم راحت‌ترید و از کدوم بیشتر جواب می‌گیرید. می‌تونید از پزشکتون هم بپرسید.

اوره و اوسرین: مواد نرم‌کننده پوست هستند. اوره با درصد مشخص می‌شه. سه درصد، پنج درصد، ده درصد و غیره. تا ده درصد برای دست‌ها و پوست‌های اگزمایی یا خیلی خیلی خشک استفاده می‌شه. اوره‌های پونزده درصد به بالا برای کف پاهای خیلی خشک استفاده می‌شه. 

ضدآفتاب کودکان: بچه‌ها از شش ماهگی باید از ضدآفتاب استفاده کنن.

ضدآفتاب دست و دورچشم: اگه دور چشم حساسی دارید می‌تونید از ضدآفتاب مخصوص دور چشم استفاده کنید. برای دست هم ضدآفتاب مخصوص هست ولی لازم نیست حالا حتماً خاص باشه. یه ضدآفتاب معمولی‌تر ارزون‌تر مخصوص همه پوست‌ها برای دستتون بگیرید. پوست دست خیلی کمتر از صورت حساسه پس فرقی نمی‌کنه. اسپری‌های ضدآفتاب کودکان هم هست که برای دست و بدن بزرگسال‌ها هم خوبه و استفاده‌اش راحته.

**نکته: محصولات مربوط به کودکان در کل چرب‌تر و ضدحساسیتن، و برای پوست‌های خشک و حساس بزرگسال هم مناسبن. 

ضدریزش و ضدشوره: پوست سر هم چرب و خشک داره که تشخیصش اینطوریه که ببینید بعد از 24 ساعت گذشتن از حموم، چرب می‌شه یا نه. اگه شد چربه. شوره چرب و خشک داریم. اگه شوره‌ها بیشتر به سرتون می‌چسبن، چرب و اگه نمی‌چسبن و می‌ریزن رو لباستون خشکن. شامپوهایی که نوع پوست سر و مو رو مشخص کردن و تخصصی‌ترن و معمولاً بهتر جواب می‌دن. برای ضدریزش تونیک یا اسپری‌ها و سرم‌ها هم هستن. تنوع زیاده! :)) شامپوهایی هم هست برای مراقبت از رنگ مو و کراتین. 

**نکته: سولفات ماده‌ایه که باعث می‌شه شامپو کف کنه و نبودنش برای مو و حفظ رنگ مو و کراتینه مفیده. ماینوکسیدین یه ماده است که باعث تحریک رشد مو می‌شه. 

ماسک مو: داخل حموم و بیرون حموم داره. فرقشون اینه که داخل حمومی‌ها آبکشی لازم دارن. برای تقویت مو، نرم کردن مو، آبرسانی به مو و شادابی مو استفاده می‌شن. به شکل اسپری دوفاز و سرم و روغن هم هستن. انواع مختلفی دارن که معروف‌ترینشون روغن آرگانه. 

دیگه فکر کنم همه چیز رو گفتم.

نوشتن این پست برام سخت و زمان‌بر بود، ولی چون بهتون قول داده بودم به خودم گفتم هرجور شده باید بنویسمش. کاش براتون مفید باشه. 

من از سرکارم به شدت بیزارم و این مطالب برام تکراری و آزاردهنده‌ان. روتین پوستی خودمم همون روزی یک‌بار شوینده و آبرسانه. اگه آرایش کرده باشم بعد از شوینده از تونر هم استفاده می‌کنم. وقتی می‌رم بیرون ضدآفتاب می‌زنم ولی جلوی مانیتور رعایت نمی‌کنم. خواهرم یه اسکراب برام خریده که اون رو هم استفاده می‌کنم. پوستم بعدش حس خیلی باحالی داره. ولی دفعات اول استفاده باعث جوش زیرپوستی شد. یه محلول کلیندا مایسین هم از بخش دارویی گرفتم و روی جوش‌هام می‌زنم. باعث می‌شه زودتر از بین برن. یه کرم دست خوشبو هم دارم که مدام به دستم می‌زنم چون خشک می‌شه و می‌سوزه.

شما هر سوالی داشتین توی کامنت‌های همین پست بپرسین. مهم نیست چقدر گذشته، حتی اگه سال‌ها شده باشه، من هروقت بلاگ رو چک کنم، به سوال‌هاتون در درحد دونسته‌هام جواب می‌دم. در نهایت براتون آرزو می‌کنم که توی پوست خودتون راحت باشید.  

۱۰ یادداشت

فقط یک زندگی معمولی سخت و راحت با دوستانی فوق‌العاده

انگار مدام منتظر بودم که یک اتفاق خیلی عجیبی بیفته تا بیام و براتون تعریف کنم، ولی همه چیز بیش از حد زندگی بود. اتفاقات خوب و بدی که ترکیب می‌شن، همیشه جایی به شکل آزاردهنده یا دلنشینی، خاکستری.

تصویر 1. کتاب‌هایی که از نمایشگاه کتاب امسال گرفتم

روزهایی بود که خیلی جدی بدی‌ها و خوبی‌های راه‌های مختلف فرار از زندگی برای همیشه رو سبک و سنگین می‌کردم و روزهایی هم که هرکار که می‌کردم نیشم جمع نمی‌شد. این روزهای خوب رو مدیون افرادی بودم که دوست صداشون می‌زنم.

به چهره‌هاشون نگاه می‌کردم و با خودم می‌گفتم، می‌دونم که باز هم دلم خواهد خواست که بمیرم، ولی این لحظه و این جا، از ته دل خوش‌حالم که زنده‌ موندم.

پس نقشه همین بود، تا می‌تونم جمع کنم و برم نگاهشون کنم و صداشون رو بشنوم و دستشون رو بگیرم و بغلشون کنم تا بتونم ادامه بدم که بتونم برگردم و برم...

سرکار.

تصویر 2. محل بازی کودکان در داروخونه باران

به کار عادت کرده‌ام. به محیطش، به مردمش و حتی به بدی‌هاش. بشر توی این مسئله حرف نداره، نه؟ کنار اومدن و عادت کردن. ساعت‌هاش بده و حقوقش خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی کم‌تر از مبلغیه که بهش امیدوار بودم، ولی واقعاً انرژی درومدن ازش و گذروندن دو سه ماه کاراموزی شبانه‌روزی بی‌حقوق جای دیگه رو ندارم. تا وقتی توی این شهر هستم، همین‌جا می‌مونم. خوبیش اینه که وقتی انیمه می‌بینم یا کتاب می‌خونم؛ هیچ عذاب‌وجدانی ندارم. من دارم کار می‌کنم، من لیاقت ولگردی و وقت تلف کردن رو به دست آوردم.

هرچند که واقعاً اونقدری وقت برام نمی‌مونه در کل اصلاً.

از مردمش بگم که نه خیلی به طور خاص باهام مهربونن نه به طور خاص بداخلاق. درواقع هیچ‌کس اون‌جا چندان به من اهمیت نمی‌ده. من یک شخصیت فرعیم، من پسرک کارگریم که اون گوشه‌ها و خارج از داستان برای خودش گاهی وجود داره. باهم قهر می‌کنن، دعوا می‌کنن، آشتی می‌کنن، رئیس می‌بردشون بیرون شام و نقشه می‌کشن و کارهای جدی و مهم می‌کنن و من رو انقدر لایق نمی‌دونن که تو هیچ کدومش دخیلم کنن. فقط بیشتر از بقیه بهم کارهای یدی و سخت می‌دن چون جدیدم و جایگاه خاصی ندارم. کمر و زانو درد می‌گیرم ولی خب گاهی هم وقتی برای بقیه چای می‌ریزن، برای من هم می‌یارن.

ماگ برکینگ بد رو بردم سر کار و هربار چای می‌خورم به والتر وایت و جسی نگاه می‌کنم. سعی می‌کنم دنیای خودم رو دخیل کنم، چون دنیای داروخونه خیلی دورم می‌کنه. هندزفری بلوتوثی خریدم و گاهی یواشکی کتاب صوتی یا موزیک گوش می‌دم. با خودم موزیک زمزمه می‌کنم. هرچند که هم تو شهر کتاب هم دبیرستان بخاطرش مسخره می‌شدم ولی مهم نیست. هر چرتی که به فکرم بیاد می‌خونم. 

به شکل غیرقابل‌انتظاری من فروشنده خیلی خوبیم. فروشم خوبه، با مردم کنار می‌یام و توی کارم صبور و خوش‌اخلاقم. حتی یک‌بار یک دختر جوونی با صدای بلند بهم گفت:"تو چقدر خوبی! این اخلاق خوبت یه دنیا می‌ارزه! آدم کم‌تر چیزی این روزها می‌بینه، همیشه نگهش دار!" و منم با ذوق ازش تشکر کرده بودم.

تصویر 3. زیر درخت توت

یک‌بار هم سر راه با یه سوپرمارکتی عجیب آشنا شدم، خیلی خیلی کوچیک با خوراکی‌هایی ارزون‌تر از قیمت جلد که وقتی پرسیدم، آقای مسن فروشنده گفت که به قیمت روی جلد کار نداره و خودش نسبت به قیمتی که جنس رو خریده، می‌فروشه. 

یک بار که هم از درخت توت آویزون شده بودم، یه آقایی از مغازه‌اش برام یه دسته چوبی آورد که باهاش شاخه‌ها رو بیارم پایین. یک‌بار هم یکی باهام شوخی کرد که برای اون هم توت بذارم. یک‌بار هم یک خانومی راهنمایی کرد که از فلان شاخه بچینم چون بیشتر توت داره، یک‌بار هم یک آقایی توت‌هایی که چیده بود رو بهم تعارف کرد. چندباری هم چندتا پسر بچه که روی درخت‌ها نشسته بودن با دست‌های سرخشون بهم توت دادن. ماجراهای توتی زیاد داشتم!:))

تصویر 4. دست بنده

رتبه‌های ارشد اومد و رتبه‌ام چیز متوسطی شده. به طوری که هم می‌تونه زمینه ماجراجویی‌ای جدید باشه و هم این‌که ممکنه هیچی نباشه. بهرحال گمونم بالاخره زندگی، یه راهی برای ادامه پیدا می‌کنه. و بهت روزهایی می‌ده که یادشون بیفتی و دلت گرم بشه و بتونی باهاشون هفته‌ها سرما رو بگذرونی. روزهایی مثل اون وقتی که به نمایشگاه رفتم و یکی از شما رو دیدم که چقدر دوست‌داشتنی بود و حتی گذاشت که بغلش کنم.

با سارا بودم و بعدش با مهسو، سولویگ رو دیدیم و دوست خیالیم اردلان سربه‌سر دوست‌هام می‌گذاشت. سر حجاب اذیت می‌کردن و ما بیشتر از همیشه دلمون می‌خواست موهامون رو آزاد بذاریم. دم در بهم گفتن که با دستمال سرم راهم نمی‌دن و باید شالی چیزی سر کنم. پس من هم دستمال سرم رو درآوردم و از قصد گشتن دنبال شالم توی کوله‌ام رو کش دادم. 

سارا با نقاب آنوبیس اومده بود و موهای سبزش به قشنگی یک ماریمو توی محیط طبیعی ژاپنیش بود. بعد یک تخته دیدیم که روش مغلطه‌هایی راجع به حجاب نوشته بودن. سارا ناراحت شد و دنبال ماژیک گشت. من جلوتر رفتن و اخم کردم. تخته‌پاک‌کن رو برداشتم و کاملاً پاکش کردم و دست سارا رو گرفتم و به راهم رفتم که یکی زد روی شونه‌ام. با خودم گفتم:"خب، همینه. گرفتنم. تموم شد." ولی وقتی برگشتم یک دخترخانومی بود که بهم گفت:"عالی بود! عاشقتم!" بهش گفتم:"قربونت برم!" و مسلمه که کلی ذوق کردم.

بعدش مهسو اومد پیشم که موهای آبی اون هم سبز شده بود. یه آقای غرفه‌داری رو با این‌که بهش گفتیم ما طرفدار سروش حبیبی‌ایم گیج کردیم و یه کتاب به اسم "فیلسوف‌ها و دیوانه‌ها" رو نشون مهسو دادم و گفتم:"مگه فرقی هم دارن؟" که باعث شد خوشش بیاد و بخنده. 

برای من؟ اون روز یکی از بهترین روزهای عمرم بود و فکر نمی‌کردم از این بهتر بشه تا اینکه این عزیزان دلم تصمیم گرفتن برای من! برای مدی پیر فرسوده یک جشن اختصاصی بگیرن و بعد به خودم گفتم:"هوم. چه خوب که زنده موندم!" 

تصویر 5 و 6. دوستانی دارم بهتر از آب روان

با من به موزه اومدن و وقتی با دهن باز به مونه و پیکاسوی موزه هنرهای معاصر زل زده بودم یا وقتی که بهشون سیخونک می‌زدم و تو کاخ سعدآباد می‌گفتم این کریستین دیوره! این سالوادور دالیه! با من تعجب می‌کردن. همراهم به یه تئاتر بد اومدن و بعدش برام راجع بهش حرف زدن و بهم گوش کردن. (تئاتر "مجلس شبیه لیر بیچاره")

و بغلم کردن، انقدر بغلم کردن که هنوز هم بین بازوهام حسشون می‌کنم. عزیزکان قشنگم! جنگاوران روزهای سخت من. هم‌رزم‌های قوی‌ترم! 

ممنونم که بلندم کردین تا چندتا قدم کم‌جون دیگه بردارم.

تصویر 7. کاخ سبز مجموعه سعدآباد

+ این پست پاورقی دارد.

پاورقی ۵ یادداشت

یک روز ساکت در آبان‌ماه

اواسط آبان بود که از ایستگاه مترو یه "هات‌داگ پنیری" خریدم. با اسپرایت، همیشه با اسپرایت و بعد قدم‌هام رو از پله‌ها بالا و پایین کشیدم و سوار واگن اول مترو شدم. چون خیلی لش و کند عمل کرده بودم، همه صندلی‌ها پر بودن که البته برام مهم نبود. به پشت در راننده تکیه دادم و همون‌جا روی زمین نشستم. کلاه هودیم سرم بود و هرلحظه بیشتر توش فرو می‌رفتم. از صبح هیچی نخورده بودم و کم‌کم گشنه‌ام می‌شد. هات‌داگ پنیری رو بیرون کشیدم و همون‌جا بین مردمی که دورم ایستاده یا نشسته بودن، مشغول شدم. شاید خوش‌مزه نبود، ولی به گشنگی من می‌چسبید. 

واگن خیلی شلوغ نبود. شاید حدود ده تا بیست نفر بجز افرادی که روی صندلی‌ها نشسته بودن، سرپا اول واگن جمع شده بودن. یکی دو نفر هم کنار من روی زمین نشسته بودن. توجه‌ها جلب خانومی شد که نشسته بود وسط صندلی‌ها و با گریه و لباس‌های مشکی از بچه هاییش که توی بهشت زهرا دفن کره بود، حرف می‌زد. هر دوتا بچه‌اش، فوت شده بودن. هر دوتا بچه‌ای که به سختی تنهایی بزرگشون می‌کرده و حالا کل زندگی خودش که یه پزشک بوده، خلاصه شده بوده به رفت و آمدش به بهشت زهرا. 

دوتا دختر جوون که کنارش نشسته بودن باهاش هم‌صحبت شدن و صحبتشون گل انداخت و مشخص شد که درد مشترکی دارن و همشون عزیزان و پاره‌های تنشون رو به علت مشترکی باختن. و بعد یکی از دخترهای جوون، شروع کرد به شعار دادن. کل واگن به رهبریش جواب دادن و تکرار کردن. از ته دل، توی اون قفس متحرک برای آزادیشون داد می‌زدن. کل واگن، به جز دونفر خانم چادری که اون طرف واگن ایستاده بودن. 

اون‌ها چیزهای دیگه‌ای می‌گفتن و سعی می‌کردن حرف خودشون رو بزنن ولی مردم بلندتر و بلندتر جوابشون رو می‌دادن. هیچکس عقب نکشید، بعضی‌ها باهاشون صحبت کردن ولی کسی گوش نمی‌کرد. اون سه‌نفر داغ‌دیده بیشتر از بقیه عصبانی شدن و با خشم و گریه شعارهاشون رو تکرار می‌کردن. اون زن‌ها به حرف مخالفشون ادامه دادن. می‌گفتن این مترو برای ماست، اگه بدت می‌یاد پیاده شو. 

این حرفش چنان خون رو در رگ‌هام به جوش آورد که به لرز افتادم. چطور مال مردم رو، مختص فقط فرقه خودشون می‌دونستن؟ ولی تا دهنم رو باز کنم، کس دیگه‌ای جوابش رو داد: مال ایرانه! از پول من، مالیات من، و سرزمین منه! شماها اشغالگرید و باید پیاده بشید!

کل واگن موافق بودن. اون‌ها افرادی بودن که باید پیاده می‌شدن. مدام هم نمک می‌پاشیدن روی زخم دخترهای جوون داغدار. کم‌کم انقدر شدید شد که نزدیک بود به درگیری بدنی برسه. یه آقایی رو دیدم که اومده بود و به دخترهای معترض چیزی می‌گفت. ترسیدم. فکر کردم می‌خواد اذیتشون کنه، ولی دقت که کردم دیدم داره آرومشون می‌کنه. از این آدم‌هایی بود که توی زمین دو طرف بازی می‌کنن و فقط می‌خواست همه رو ساکت کنه. ولی حداقل در حال آزار و اذیت نبود. 

خلاصه بیشتر مردم، به اون خانم چادری می‌گفتن که ایستگاه بعد پیاده بشه. با عشوه قبل رفتن گفت:"من نمی‌خوام پیاده بشم، کلاسم دیر می‌شه." باورم نمی‌شد جلوی مادری که دوتا بچه‌اش رو از دست داده بود، از دیر شدن کلاسش می‌گفت. هرچند به نظرم فقط می‌خواست وانمود کنه که جلوی بیشتر مردم، نباخته. انگار این‌که همه مردم چی می‌خوان براش مهم نبود. مهم بردن و بالا موندن خودش بود. نماینده خوبی بود برای خودشون. 

طول کشید تا قطار باز به راه افتاد. دلیلش رو زود فهمیدیم، دوتا مامور لباس شخصی مرد، ریختن توی واگن که دخترها و خانم معترض رو ببرن. نفهمیدیم زن چادری صداشون کرده بود، یا راننده. داد می‌زدن و تهدید می‌کردن. 

- پیاده شو! می‌دمت دست نیروی ویژه! یالا پاشو!

مگه ما مرده بودیم که بذاریم ببرنشون؟ همه واگن جلوشون ایستاده بودن و نمی‌ذاشتن. بالاخره مجبور شدن دست خالی برن و مترو باز به راه افتاد. ترسیده بودم و پاهام شل شده بودن. دوباره رفتم و نشستم. سکوت معذبی حاکم شده بود. دخترک تسلیم نشده بود و باز شعار داد. چند ایستگاه بعد هم دست دوستش رو محکم گرفت و پیاده شد. از ته دل آرزو کردم که یه تار مو از سرشون کم نشه. 

+ این پیشو که بغل من خوابیده بود رو برای تلطیف فضا ببینید و مراقب خودتون باشید. 

۵ یادداشت

تقریباً بیست‌روزگی.

که تاحالا بیشتر از همه از درد نوشتم. درد و عذاب بیشترین حسی بوده که کل عمرم داشتم و هرچقدر تلاش کردم و تیزی به دست گرفتم و سعی کردم که جداش کنم از خودم و کلمات بی‌معنای نوشته‌های بی‌هدفم، نتونستم که نتونستم. انگار با یه نخ ابریشمی محکم دوخته بودنش به پوست تک‌تک لحظه‌هایی که با نفس کشیدن از زندگی گدایی می‌کردم. هر لحظه بی‌پایان از اون شب‌های ابدی به هرچیزی که می‌دیدم و نمی‌دیدم قسم می‌خوردم که اون‌جا دیگه باید ته جهان می‌بود، که باید دیگه بالاخره انتهاش رو دیده باشم.

و خشم همیشه بود. همیشه یه گوشه می‌ایستاد و با نیشخند تمسخرآمیزی نگاهم می‌کرد. وجودش رو حس می‌کردم، به همراه انزجار، وجودم رو از هم می‌دریدند. می‌لرزیدم و خودم رو می‌زدم، زمین رو می‌زدم، زمان رو نفرین می‌کردم و فریادهای خفه‌شده‌ام گلوم رو می‌خراشیدن.

امروز همه اون شب‌ها متفاوت به نظر می‌یان. چون نزدیک به بیست روزه که خشم نشونم داد که واقعاً چی تو چنته داره. درد اون روزهام رو می‌نوشتم، ولی الان از لغات خجالت می‌کشم. از نشستن شرمم می‌شه و با این‌که هیچی جز انزجار نمی‌فهمم، جرئت ادعا کردن ندارم. که من چیم در مقابل این درد؟ که من چی می‌فهمم از خشم مادری که بچه‌اش برنگشت؟ لرز؟ خودزنی؟ همه‌شون بیشتر از گذشته و دیگه حتی متوجهشون هم نمی‌شم. عذاب تو پشت‌زمینه گم شده. وقتی تیکه‌پاره‌های وجودم رو می‌بینم که چطور از بین می‌رن. وقتی هر لحظه همه فکر و ذکرم اینه که کاش من به جای شما مرده بودم. که چی‌کار کنم؟ چی‌کار کنم؟ چه کاری از دستم برمی‌یاد که برای یک تار موی شما، یک زخم گلوله و یک کبودی تن شما، انجام بدم؟ 

نه، درد خجالت کشیده و اونی که من فکر می‌کردم نهایت خشمه، الان شبیه به یه شوخی مضحک به نظر می‌یاد. خشم هم کم آورده. هر خدایی و هر قسم و لعن و نفرینی از رنگ‌ورو رفته و کنار ما شعار می‌ده. 

 

#مهسا_امینی

(همیشه) در تلاش برای نوشتن داستان خودم (و تا ابد.)
این کتاب هم مثل هر کتاب دیگه‌ای فصل‌بندی داره. فصل‌هاش رو یکم پایین‌تر توی همین ستون می‌بینید.

+بله، همون مدیِ بلاگفا و میهن‌بلاگم، اگه کسی هنوز یادشه.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان