نوشتن کتابم

کتاب‌ها زندگی‌های مکتوبن و اینجا کتاب منه.

پذیرش هتل

دو تا آقا اومده بودن که به نظر دوست بودن. با همدیگه خیلی با احترام و محبت رفتار می‌کردن. بامزه و مهربون بودن. از من سراغ چندتا کتاب رو گرفتن که متاسفانه بیشترشون رو نداشتیم. 

یکیشون بیشتر سوال می‌کرد و سراغ کتاب‌هایی رو می‌گرفت که من خودم خیلی دوسشون دارم. مثل دختر پرتقال یا زندگی در پیش رو. گفتم: متاسفانه الان نداریم ولی احتمالش زیاده که برامون بیاد. 

جواب داد: نه فرصت ندارم، می‌خوام هدیه بدم. این طرف‌ها جایی هست که این کتاب‌ها رو داشته باشه؟

سعی کردم بهش آدرس کتاب‌فروشی‌های نزدیک رو بدم و گفتم که می‌تونن پیاده برن. از آلن دو باتن پرسید و قفسه رو نشونش دادم. پرسید که به نظرم این نشر و مترجم خوبن یا نه.

در آخر تعریف کرد که مسافره و باید امشب هدیه مربوطه رو به دست صاحبش برسونه. گفت که روز اول که اومده این شهر و رفته هتل، دیده که دختری که توی پذیرش کار می‌کنه عصبانی و بهم ریخته‌ست. ازش پرسیده چرا و جواب گرفته که مسافرها اذیتش کرده‌ان. پس این آقا هم براش در این مورد صحبت کرده و قول داده بعداً براش یه کتاب هدیه بخره. اینطوریه که حتماً باید امشب یه کتاب هدیه شده با خودش ببره چون شب آخریه که توی اون هتل می‌مونه و فرا برمی‌گرده. 

بالاخره اسم یه نویسنده‌ای یادش اومد که یکی از کتاب‌هاش رو داشتیم. وقتی براش آوردم گفت همین رو می‌خره و بعد از تشکر برگشت صندوق پایین تا براش کادوش کنن.‌ از سواد و سلیقه و برخورد‌ مهربونش با دوستش، من و دخترک پذیرش هتل، خیلی لذت بردم. 

۵ یادداشت
(همیشه) در تلاش برای نوشتن داستان خودم (و تا ابد.)
این کتاب هم مثل هر کتاب دیگه‌ای فصل‌بندی داره. فصل‌هاش رو یکم پایین‌تر توی همین ستون می‌بینید.

+بله، همون مدیِ بلاگفا و میهن‌بلاگم، اگه کسی هنوز یادشه.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان